کد مطلب:33467 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:219

آشنایی با ادبیات و اشعار عرب و تفاوتشان از این حیث با پیامبر











نهج البلاغه از یك حیث دیگر هم در خور توجه است: امیرالمومنین (ع) در آنجا به اشعار شعرای معاصر یا شعرای جاهلی قبل از خود، تمثل هایی جسته اند. ادبیات عرب حتی در روزگار امیرالمومنین، ادبیات گسترده ای بوده است و این تمثل ها نشان می دهد كه امیرالمومنین (ع) از این حیث نسبت به شخص پیامبر (ص) برای خود آزادی بیشتری می دیدند. در روایات و داستانها آمده است كه پیامبر (ص) هیچ گاه شعر نمی خواندند و اگر هم می خواستند از كسی شعری نقل كنند، آن را می شكستند و سپس می خواندند. یعنی شعر را به طور كامل و سالم نمی خواندند. شخصیت پیامبر (ص) چنان بود كه نمی بایست به عنوان شاعر شناخته شود. خداوند نیز

[صفحه 35]

درباره ی ایشان فرمود:

و ما علمناه الشعر و ما ینبغی له (یس، 69)

ما به پیغمبر شعر نیاموختیم و شعر شایسته ی او نیست.

شاعری در نزد اعراب حكم خاصی داشت و شاعر محسوب شدن پیغمبر به شخصیت نبوی ایشان لطمه می زد. بعلاوه حساب وحی می بایست یكسره از حساب شعر جدا باشد. شعر به قوه ی خیال متعلق است و در پیامبر آنچه باید تعطیل شود و به صفر برسد همانا قوه ی تخیل است، مبادا قوه ی خیال در واقع بینی پیامبر تصرف كند و امور غیر واقع را بر او به صورت واقعی جلوه گر كند. هر كس كه در عالم تخیل پیش تر برود، ناگزیر از عالم واقع فاصله ی بیشتری خواهد گرفت. لذا در روایات آمده است وقتی پیامبر شعری از شعرای آن عصر می خواندند كه:


عمیره ودع ان تجهرت غادیا
كفی الشیب و الاسلام للمرء ناهیا[1].


آن را چنان قرائت می كردند كه وزنش به هم می خورد، یعنی می فرمودند: كفی الاسلام و الشیب للمرء ناهیا.

یعنی ایشان از شعر خواندن پرهیز داشتند. این امر بدان جهت نبود كه از شعر بدشان می آمد، بر عكس پیامبر (ص) به شعر اهتمام داشتند. برای مثال شعر مشهوری در ادبیات عرب هست كه:


الا كل شی ء ما خلا الله باطل
و كل نعیم لا محاله زائل

[صفحه 36]

هر چیزی جز خدا باطل و پوچ است.

و هر نعمتی لا محاله زایل شدنی است.

پیامبر (ص) درباره ی این شعر می فرمودند:


اصدق بیت قالته العرب

راست ترین شعری است كه اعراب گفته اند.

یا به عنوان مثال دیگر رسول اكرم (ص) حسان بن ثابت را كه از شعرای بزرگ روزگار ایشان بود تایید و تحسین می كردند. حسان همان كسی است كه در باب غدیر خم آن ابیات مشهور را سرود كه:


ینادیهم یوم الغدیر نبیهم
بخم فاسمع بالنبی منادیا


با اینهمه، پیامبر (ص) از خواندن شعر احتراز می كردند و خود نیز شاعر نبودند. اما امیرالمومنین (ع) هم شعر می سرودند و هم شعر می خواندند و اشعار زیادی از دیگران به یاد داشتند و به آنها تمثل می كردند. از نهج البلاغه نیز بر می آید كه ایشان خود شعر می سروده اند. حتی دیوان شعری هم به ایشان منسوب است كه صحت انتسابش مسلم نیست. اما در نهج البلاغه پاره ای ابیات آمده است كه از سروده های خود حضرت (ع) است. برای مثال در آنجا كه ایشان در باب خلافت و وصایت خود احتجاج می كنند، دو بیت شعر می آورند كه ظاهرا از خودشان است:


فان كنت بالشوری ملكت امورهم
فكیف بهذا و المشیرون غیب


و ان كنت بالقربی حججت خصیمهم
فغیرك اولی بالنبی و اقرب


(نهج البلاغه، حكمت 190)

اگر می گویی كه به پیغمبر نزدیكتری،

[صفحه 37]

دیگران از تو به او نزدیكترند.

اگر تو با شورا مالك امور و حاكم شدی،

این چگونه شورایی بود كه اعضای شورا غایب بودند؟


صفحه 35، 36، 37.








    1. معنای بیت اجمالا آن است كه دو چیز كافی است تا آدمی را به تامل وا دارد: یكی پیری است و دیگری مسلمانی.